پيام
+
خاطرات خواندني سيدمحمد غرضي: فراري بودم ، به حمام عمومي پناه بردم و تا عصر کيسه کشيدم /وقتي از خود مناظره بيرون آمدم و عزيزان صداوسيما را ديدم خيلي بهتر من را تحويل گرفتند، فهميدم که حرفم را زدم.
*امروز صبح رفته بودم همين سلموني که نزديکمان است. از سلموني که داشتم برميگشتم تا برسم اينجا شايد 500متر هم راه نبود، دهها جوان ايستادند و با ما عکس انداختند.
*امروز صبح رفته بودم همين سلموني که نزديکمان است. از سلموني که داشتم برميگشتم تا برسم اينجا شايد 500متر هم راه نبود، دهها جوان ايستادند و با ما عکس انداختند.

*فريبا*
92/4/5
*علي يزداني*
خاطرات خواندنی سیدمحمد غرضی فراری بودم به حمام عمومی پناه بردم و تا عصر
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید